شعر نو دخترک تنها و ایمانش

کتاب شعر صدای حق

شاعر الهه فاخته

 

1389/01/31

 

ذهن یخ بسته خود را می سایم بر خاطره ای 

من نمی دانم آن چیست !!

گرچه می دانم زین لحظه تاریک من است 

که به ره روشن نور, می رود نرم و سبک 

 

باد آمد . باران بارید 

دختری در طوفان قصه ریختن موج گران را می گفت 

باد آمد گلبرگ گلی را چید 

و به آواز شقایق که در آن دوری سقف 

له شد زیر پای باران, می خواند 

دختر ماند و کبوترها , رفتند زیر درخت  

دختر زیر باران رقصید 

“ ای خدایی که بزرگی, بدرود

ای خدایی که عظیمی , یارم هستی 

من دختر تو 

من نهراسم زین جا از طوفان 

قیامت شده بود!

همه رفتند دختر رفت, همه رفتند زیر سقفی 

اما دختر,زیر باران می رفت با طوفان 


کافه ویونا,باغ فردوس 1389/01/31 

شاعر الهه فاخته 

سایت رسمی الهه فاخته

شعر فریاد بی پاسخ از کتاب صدای حق مقدمه

شعر من با خدا از کتاب صدای حق

شعر در خیال از کتاب صدای حق الهه فاخته

شعر نو قطعا تو بودی از کتاب صدای حق

شعر احساسی بین من و تو در خلوت کتاب صدای حق

شعر عاشقانه دریا از کتاب صدای حق

شعر کوتاه قایقران بران از کتاب صدای حق

دختر ,باران ,رفتند ,الهه ,شعر ,  ,خدایی که ,الهه فاخته ,شاعر الهه ,رفتند زیر ,1389 01
مشخصات
آخرین مطالب این وبلاگ
آخرین جستجو ها